خرده نویسی ها .یک
- توی خونه خلوت ،ساکت ، هوای بیرون سرد و ابری. تو آشپزخونه م. صدای آ آ آ پسرک از تو اتاق میاد ، داره با عروسکاش تو تخت حرف میزنه. صدایی قشنگتر از این صدا هم هست؟ - وسطای پخت غدا پسرک حوصلش سر رفت و شروع کرد آواز همرا با دلخوریشو خوندن و تا من بهش برسم کار از دلخوری هم گذشت و به جیغو گریه رسید! تو بغلم تو تخت خوابوندمش و شیرش دادم تا بخوابه اما...مگه ول میکرد فسقلی؟؟ کم کم بوی سوختگی بلند شد. بعدم دود همه ی خونه رو گرفت! و به این ترتیب ناهار عزیز جزغاله شد رفت پی کارش! بلافاصله بعد از اینکه اجاق رو خاموش کردم و هود و روشن و در رو باز ، بیدار شد و باز شیر خواست! امروز کلا از شیر لحظه ای جدا نشده! ما که ناهار ...
نویسنده :
مامان
21:14